نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

The Ides of March



 " هنرمندان همیشه دروغ می گن تا واقعیت رو بیان کنند ؛ در حالیکه سیاستمداران دروغ می گن تا حقیقیت رو پنهان کنند  "

( وی به نشانه انتقام )


نقد و بررسی فیلم

نیمه ماه مارس The Ides of March






گفته می شد نیمه ماه مارس، یه اثر سیاسیِ جدی و انتقادیِ است اما حالا با تماشای اون، صرفا می تونم اون رو اثری سیاسی بدونم 

نیمه ماه مارس شروع خوبی داره چه در دیالوگ و چه به لحاظ شروع قصه و گیرایی خودش رو تقریبا تا نیمه های فیلم حفظ می کنه اما در نیمه دوم به نوعی کم میاره و بحران نمایش داده شده اصلا در حد انتظار و قابل باور نیست .

استیون مایرز با بازی همچنان خوب رایان گاسلینگ کاراکتریه که بعد از آشنایی با مالی (دختر کارآموز) ، درگیر ماجراهای به ظاهر پیچیده ای می شه اما فیلمنامه دچار اشتباهای جدی در این قسمته . بهتر بود رابطه ی بین این دو کاراکتر به جای برقراری ارتباط فیزیکی که به شدت به فیلم در مورد قضاوت مخاطب نسبت  به این کارکترها لطمه زده ، در حد رابطه ای معمولی تر می موند و جواب دادن گوشیِ مالی تحت یه ترفند دیگه نشون داده میشد ؛ در حقیقت نه استیون اون آدم پاک و درستکاره و فرق چندانی واقعا با موریس نمی کنه و نه مالی واقعا اون دختر قربانی شدست .

از طرف دیگه مایک موریس ( جورج کلونی )  ناگهان از یه آدم حداقل قابل قبول به آدم بده (سیاستمدار کثیف) تبدیل می شه که چندان قابل باور نیست چرا که این تغییر خیلی سریع و تحمیلیه ، در واقع کلونی می خواد حرف های خوبی بزنه و کاراکتری خلق می کنه که از اون طریق حرفش رو بزنه اما این حرف ، به عمل تبدیل و برای مخاطب درونی نمی شه  .

همون طور که گفتم نیمه ماه مارس فیلم چندان جدی نیست چراکه برعکس بعضی نقدهای گفته شده ، خیلی عادی با پشت پرده های سیاست آمریکا برخورد می کنه و از این نظر ضعف اصلی رو باید در فیلمنامه پیدا کرد ، در حقیقت این فیلم بیشتراز اونکه بتونه این کثیف بودن رو دربیاره ، اداش رو در میاره.

بازی بازیگرها هم همگی خوبه ازکلونی گرفته تا مریسا تومی (خبرنگار) و حتی ایوان ریچل وود در نقش مالی و مخصوصا فیلیپ سیمور هافمن که استاد دیالوگ و مونولوگ (تک گویی) های طولانیه . البته کاراکتر خبرنگار پرداختش دم دستی بود و هیچ نکته ی خاص یا جدیدی به عنوان یه خبرنگار جنجال ساز نداشت چون حضور کم و بی خاصیتی در فیلم داشت .

نیمه ماه مارس کارگردانی خوب و یک دست کلونی و دیالو گهای جذابی داره و در مواردی هم دقیق و هوشمندانه در اومده اما  در این 90 دقیقه نتونسته به هدفی که می خواسته برسه و صرفا تا نزدیکی هاش می ره .

از پایان زیرکانه فیلم هم  نمی شه به سادگی گذشت ، مهم ترین نکته ی این پایان بندی و اون حرکت دوربین و دیالوگ ها اینه که باعث می شه فیلمی که خیلی جدی نیست به نظر مخاطب جدی بیاد .

وقتی به فیلمی عنوان سیاسی رو اطلاق می کنیم ، اشاره به مضمون سیاسی اونه ، نیمه ماه مارس فیلم جذابیه و چند تا نکته سیاسی هم داره که مطمئنا مخاطب از دیدنش لذت می بره اما به هیچ وجه اثری نیست که چند سال بعد به عنوان یه فیلم بلند سینمایی انتقادی به یادش بیاریم .

 

مانی بال MoneyBall





از اونجایی که دقایق ابتدایی مانی بال منهای فصل افتتاحیه جذاب  ، تمام صحبت ها در مورد بیسباله ، ممکنه به نظربیاد ، کمی زود مخاطب رو وارد ماجرا کرده و حتی احساس دلزدگی ایجاد کنه ؛ اما کافیه صبر کنید تا بیلی و اتفاقات بعدی شما رو تا دقیقه 125 رها نکنند و بعدا متوجه بشید که اتفاقا چه شروع مناسبی داشته.

 مانی بال در رویه ای متفاوت با آثار معمول ورزشی ، تقریبا به طور کامل در مورد بیسباله و کاراکترها دغدشون بازی بیسباله ولی بیشتر اتفاقات در بیرون از زمین رخ می ده و حتی در بخش های کوتاهی که توی ورزشگاهه و یا سکانس های اندکی که نوع سبک بازی رو توی فضاهایی با پشت زمینه تاریک آموزش می ده ؛ همچنان جذاب و باورپذیره .

دیالوگ های فیلم در سطح خودشون واقعا عالین . دو فیلمنامه نویس اثر (استیو زالیان  و آرن سورکین ) تا حدی روی تک تک دیالوگ ها کار کردن که حتی زمانی که مانی بال شما رو دیالوگ بارون می کنه که کم هم نیست وچه بسا زیاده، اما نه تنها خسته کننده و گیج کننده نیست ، تازه مجذوب کننده هم هست . البته توی سکانس خرید بازیکنی به نام رینکن می تونید بیشتر با قابلیت های فیلمنامه این اثر آشنا بشید .

مانی بال در ورزش بیسبال خیلی تخصصی هم حرف می زنه یعنی یه جاهایی کاملا از اصطلاحات بیسبال استفاده می کنه و خوشبختانه سازنده زیرنویس ، این زحمت رو به خودش داده بود و اصطلاحات رو ترجمه کرده بود .

البته باید این رو در نظر داشته باشید که مانی بال نه تنها مخصوصا به اکثر مخاطبانی که چندان آشنایی با این ورزش ندارند ، دید جدید و بازتری می ده ؛ بلکه به واسطه نگاه متفاوتی که داره ، احتمالا برای اکثر مخاطبانی هم که به این ورزش علاقه ای هم ندارند لذت بخشه .

 

از لحاظ بازیگری مانی بال خوب و یکدست کارشده مخصوصا برد پیت که خیلی روون و دوست داشتنی ایفای نقش کرده ( البته از برد جز این هم انتظار نمی ره). اگه بخوایم مجموع بازی او در دو فیلم مانی بال و درخت زندگی رو با هم جمع کنیم ، قطعا برد جزء بهترین های 2011 هستش ؛ برد پیت جزء نامزدهای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد قرار گرفت ولی با توجه به بازی های خاص تر رقباش ، به نظرم شانس چندانی برای تصاحب اسکار نداره . جونا هیل هم در بخش مکمل نامزد شده البته من با اینکه بازیش رو پسندیدم اما در سطح اسکار نمی دونم . واقعا جالبه که رایان گاسلینگ برای فیلم نیمه ماه مارس انتخاب نشد ولی جونا هیل انتخاب شد .

 

با تمام اینها ، یکی از مشکلات جدی مانی بال بحث درامه . علی رغم اینکه برد پیت (بیلی) به طور پراکنده در جریان داستان در رابطه کنش و واکنش با دیگران قرار می گیره اما هیچ درام خاصی بین اون و بقیه کارکترها شکل نمی گیره و حتی تنهایی و غمش هم خیلی تاثیرگذار نمی شه که از این جهت مانی بال رو باید یه فیلم ورزشی  درامِ متفاوت و جذاب دونست و نه اثری درام - ورزشی .

با این که مانی بال تاکید خاصی بر موسیقی و آواز نداره اما در اواسط فیلم با صدای زیبای دختر بیلی و ترانه مفهومیش مخاطب رو تحت تاثیر قرار میده یا حتی در بخشی که در بیستمین بازی برنده می شن ، واقعا جذابه اما هیچ تاثیر احساسی خاصی برای مخاطب به عنوان تعلق خاطر نداره ؛ به طور مثال یکی از سکانس ها بیلی می ره تا با یکی از بازیکن هایی که می خواد اخراجش کنه صحبت کنه ، سکانس می تونست تاثیرگذار تر بشه اما فقط یه مقطع کوتاهه و کاملا توی فیلم محو می شه ؛ حتی در سکانس پایانی که بیلی  CD آهنگ دخترش رو تو ماشین می ذاره و نسخه کاملترش رو می شنویم، حلقه زدن اشک در چشم های بیلی در پلان نهایی باز هم  تاثیرعاطفی و عمیقی برای بیننده نداره.

مانی بال حرف هایی هم برای گفتن داره  ؛ از تصمیمهای مهم زندگی که برای هر کس به قول خود فیلم یه بار اتفاق می افته تا این که ، اگه تمام بازی ها رو ببری ولی اگه بازی آخر رو نبری ، همه  تمام اون موفقیت ها رو فراموش می کنن ؛ با این وجود به دلیل عدم تحریک درونی ، این مفاهیم قشنگ رو خودتون باید به دنیای واقعی بچسبویند و فیلم شما رو تحت تاثیر معنایی جدی هم قرار نمی ده .

در کل مانی بال به لحاظ کیفیت سینمایی رضایت بخشه ، ریتم مناسبی هم داره و خوشبختانه فیلم خوبیه .

 

 

 

 

Killer Elite



قاتلی که سعی می کند ویژه باشد



نقد و بررسی فیلم Killer Elite

قاتل ویژه






دقایق آغازین قاتل ویژه خبر از فیلمی سراسر هیجان می داد که می تونست هر چه قدر جلوتر می ره جذاب تر هم بشه . تقریبا در 20 دقیقه بعدی ، مقدمه ی جریاناتی که در فیلم تا انتها رخ می ده رو می بینیم و این دقایق به عنوان جزئی از کلی که هنوز دیده نشده و مخاطبی که تشنه هیجان و جذابیت ، در دو سوم باقی مونده ی فیلم هست رو راضی می کنه اما هر چه قدر فیلم بعد از این دقایق جلوتر می ره غیرجذاب تر و بی خاصیت تر جلوه می کنه .

در همون دقایق اول فیلم ، خیلی از قدرت سازمان SAS و نیروهاش گفته می شه اما بجز قتل کاراکتر مک کان که هوشمندانست ، دو قتل ابتدایی انقدر ساده ، بدون خطر و غیرجذاب اتفاق می افتن که شاید اگه قرار بود یه آدم عادی کشته بشه دنی بیشتر به زحمت میفتاد ، در عین حال این قتل ها نشون داده نمی شه چون ظاهرا در فیلمنامه بیشتر میل جریانات سیاسی و تقابل دنی و اسپایک مدنظر بوده که اون هم خیلی چنگی به دل نمی زنه و فقط در صحنه های اکشن این تقابل جذاب شده.

بیشتر یک ساعت ابتدایی فیلم بر دیالوگ ها بنا شده و فقط یه سکانس اکشن دو  بخشی ( تعقیب و گریز نصفه ونیمه ی دنی (جیسون استاتم ) و اسپایک ( کلیو اوون ) در خیابون و مبارزه تن به تن این دو نفر) ، دوباره کمی مخاطب رو به فیلم بر می گردونه و بعد از این یکساعت هیجان موردانتظار کم کم در فیلم نمود پیدا می کنه ؛ اما در کل بهترین سکانس اکشن فیلم همونیه که در ابتدای تریلرنمایش داده می شه یعنی سکانسی که حدود 30 ثانیست و درگیری بین دنی ( بسته شده به صندلی ) ، اسپایک و رئیسشه که سکانس گیرایی در اومده و شاید برای اولین بار در طول فیلم آدرنالین خون شما دچار نوسانات جدی بشه . البته نمی شه نقش تدوین خوب در سکانهای اکشن رو نادیده گرفت اما در کل یکی از مشکلات سکانس های اکشن فیلم ، کوتاه بودن اونهاست .

در طول فیلم علاوه بر کارکترهای اصلی ( نه نقش اصلی ) ، کارکترهای مکملی هم هستند مثل داویر ( دامینیک پرسل ) و رفیق عینکی دنی ، هر دوی این کارکترها بعد از پایان فیلم فراموش می شن با این که مرگ های ناگهانی و تلخی رو تجربه می کنن . البته دامینیک پرسل ، گریم جالبی داشت و شبیه لاتها شده بود و مطمئنا اگه یه زمانی این کارکتر رو به یاد بیارید همین ویژگی ظاهریش یادتون مونده . البته من واقعا موندم چه طور دنی در همچین ماموریتی از دو تا آدم بی خاصیت استفاده کرد ، آدمهایی که نه باهوش اند و نه چیزی از هنرهای رزمی سر درمیارن.

رابرت دنیرو ( هانتر ) در حد این فیلم خوب کار کرده  و قرار بوده به نمک فیلم اضافه کنه و بد هم درنیومده اما هیچ ویژگی جدی در حد واندازه های اون وجود نداره . کلیو اوون هم برای این فیلم خوب ظاهر شده اما او هم چیزی بیش از یه تیپ نشون نمی ده و نمی تونید یه ویژگی خاص رو به اون بچسبونید که مخصوصا اوون در این فیلم باشه.

استاتام مثل همیشه خوبه ، سریع و قوی ؛ اما مشکل جیسون اینه که اون با فیلمهای اکشن این چند ساله فقط داره خودش رو تکرار میکنه ، اگر چه همچنان در سکانس های اکشن جذابه و نگاه ها رو به سمت خودش می کشونه اما هیچ فرق خاصی بین کاراکترهای او در طول فیلمهای این چند ساله نیست و به طور مثال اگه از فیلم آ به فیلم ب بره و یا به فیلم س بره ، هیچ تفاوتی حس نمی شه مخصوصا که هیچ گریم خاصی هم روی صورتش انجام نمی شه و بهتره به مانند سالهای اولیه ی فعالیتش ، کمی تفاوت ایجاد کنه .

توی این فیلم در مورد کارکتر دنی سعی شده با اضافه کردن یه رابطه عاشقانه ، این کاراکتر رو جدی تر از بقیه و به شخصیت تبدیل کنن ، به هر حال نمی تونم بگم این کار بی خاصیت بوده اما چون پرداخت خیلی جدی نست ، این زندگی و این شخصیت هم در هر صورت خیلی جدی نمی شه .

فیلمنامه قاتل ویژه همون طور که احتمالا اطلاع دارید بر اساس کتابی نوشته شده که ادعا می شه داستانی واقعی داره ، این که سیاست کثیفه و اتفاقاتی حتی وحشیانه تر و کثیف تر از این هم چه در رابطه با کشور انگلستان که اینجا مدنظره و چه کشورهای دیگه هست شکی وجود نداره و انکار مسئولین هم قابل پیش بینی ترین حرکتی که می شه حدس زد اما جریانات فیلم ظاهرا بعیده که کاملا واقعی باشه و نویسنده این کتاب ( The Feather Men) هیچ شاهدی هم نداره .

در کل قاتل ویژه که شاید اگه همون اسم کتاب روش می موند حداقل در عنوان خاص می شد ؛ به هیچ وجه فیلم خوبی نیست اما با کمی ارفاق مخصوصا به خاطر چند سکانس اکشن نسبتا خوب و ساختاری کمی جدی تر نسبت به فیلمهای مشابه استاتام می تونه بالاتر از یه اثر متوسط بشه و در نهایت قاتل ویژه به قول جیمز براردینلی تنها چیزی که نیست ، ویژه است .

 

 

باید حدودا دو ماه صبر کرد تا نسخه ی کیفیت بالای ماموریت غیرممکن 4 بیاد و ببینیم اون فیلم اکشن ، که این همه ازش تعریف کردن و فروش خیلی خوبی هم تا این لحظه داشته ، واقعا چه جوریاست ؛ بهش امیدوارم .