بی مصرف هایی دوست داشتنی
نقد و بررسی فیلم The Expendables 2
بی مصرف ها ( به دردنخور ها ) 2
اکثر فیلمها بعد از دیده شدن ، مخاطبینش به دو یا چند دسته تقسیم می شن و بعضی دیگه قبل از اینکه دیده بشن ؛ برای افرادی که با بی مصرف ها 1 آشنایی دارن ، تکلیف روشنه .
استالونه در سال 2010 سعی کرد ، نوعی از فیلمهای اکشنی که دهه ها ازش گذشته بود رو به نمایش بذاره و همون قهرمان ها رو به همراه چند تن از قهرمان های روز دوباره روی پرده ی سینما حاظر بکنه . قسمت اول اگر چه به لحاظ سطح هیجان و اکشن ، فیلم سرحالی بود اما فیلمنامه اون چندان فراتر از یه طرح داستانی ساده نبود ؛ با این وجود بی مصرف ها تونست طرفدارانی پیدا و فروش مناسبی هم کسب کنه و اینبار استالونه سعی کرد فیلمی بهتر ، بزرگتر و پرستاره تر بسازه و به شخصه در حد انتظارتی که از این فیلم وجود داره ، بی مصرفها 2 رو اثر موفقی می دونم.
علی رغم اینکه فیلمنامه این قسمت در مقایسه با شماره اول دارای جهش کیفی قابل توجهی نیست و حتی شاید نشه عنوان قابل قبول رو برای کلیت فیلمنامه ای که حتی نقطه عطف خاصی نداره به کار برد اما نمی شه پیشرفت اون رو انکار کرد . در این قسمت دیالوگ ها بهتر کار شدن و متلک هایی که بین بارنی راس (سیلوستر استالونه) و لی کریسمس (جیسون استاتام) رد و بدل می شه اگر چه در اویل کمی بی حال و بی مزن اما رفته رفته بهبود پیدا می کنن و لحظات جذابتری رو رقم می زنن و حتی در این قسمت بعضا در صحنه های اکشن چاشنی کمدی هم وجود داره که لذت تماشای اونها رو افزایش داده.
بی مصرفها در مقایسه با قسمت اول ، در بخش درام هم پیشرفت محسوسی داشته و موفق شده با اضافه کردن کاراکتر بیلی بچه ( لیام هِمس وُرث ) بعضا سکانس های اثرگذاری رو خلق کنه و علی رغم اینکه دیالوگ هایی که بین این کاراکتر و بارنی در مورد عشقش و یا با مگی ( نان یو ) در مورد ارتش رد و بدل می شه ، به نوعی شخصیت پردازی تحمیلی به نظر میاد اما در کلیت فیلم شکل مناسبی پیدا می کنه و با توجه به روند فیلم، دارای کارکرد درست و تاثیرگذاری می شه و در جریان توسعه داستان حتی روستا نشینانی که در معرض نابودین گر چه در ایده به شدت تکراریه اما پرداخت در سطح معقول و قابل باوریه .
بعد از اتفاقی که برای بیلی می افته ، فیلم با سرعت و جدیت بیشتری به سمت اکشن پیش می ره ، در واقع شروع اصلی سکانس های اکشن بعد از این بخش رخ میده . هر چه قدر هم ساده انگارانه بشه فیلم رو تماشا کرد ولیکن از حضور ناگهانی کاراکترهای بی ربط در سکانس های اکشن و نجات های معجزه آمیز گروه بی مصرفها نمی شه گذشت. خوشبختانه سکانس های اکشن در این قسمت بهتر پرداخت شدن ، خبری از دوربین روی دست نیست و کارگردان به شکلی کاملا معقولانه سکانس ها رو هدایت کرده و وجود انواع و اقسام درگیری ها در محیط های متفاوت حسابی مخاطبان اکشن رو سرحال میاره خصوصا که سایمون وست (کارگردان) نسبت به فیلم قبلی تونسته ریتم رو به مراتب بهتر حفظ کنه و تعادل مناسبی بین سکانس های اکشن و درام به وجود آورده و کیفیت بیشتری به اثر بخشیده .
بازیگرها اکثرا همون بازیگرهای قبلین اما اسلحه به دست شدن و شوخی های آرنولد و ویلیس در 15 دقیقه پایانی ، حسابی جذاب از آب دراومده و نمی شه از دیدنش صرف نظر کرد ، فقط در بخش بازیگران یک مشکل وجود داشت ؛ با اینکه کلا جنس فیلمهای جت لی خیلی خشن نیست اما در قسمت قبل حضور چندان موثری در کنار استاتام و استالونه نداشت و به اندازه کافی قوی نبود ولی فصل افتتاحیه این فیلم و سکانس اکشن خوبی که براش در نظر گرفته شده بود ، نوید حضور موثرتری رو می داد اما بعد از این فصل آغازین ، از گروه جدا می شه و جالبه که در لیست بازیگران هم جزء نفرات اوله . ( وقتی در سایت IMDB نگاه کردم دیدم نوشته ، " جت لی ترجیح می داد که دیگه کمتر در فیلمهای به سبک آمریکایی بازی کنه ، یه توافقی با اون انجام شد که به جای اینکه بدون هیچ دلیلی در این قسمت نباشه به شکل باورپذیری در فیلمنامه از گروه کنار گذاشته بشه " )
استالونه در این قسمت با خیال راحت تری بازی کرده و بازی و کاراکترش در این قسمت دوست داشتنی تر دراومده و به شخصه ارتباط خوبی باهاش برقرار کردم و از طرفی خوشبختانه شوخی ها و طنز فیلم اصلا وارد حاشیه های مبتذل نمی شه . ژان کلود ون دام هم اگر چه خیلی حضور درخشانی نداره اما در حدی هم نیست که مخاطب رو ناامید کنه چرا که قابل قبوله و یه بدمن تیپیکالِ خوبه .
گرچه میزان خشونت بی مصرفها 2 خیلی بالاست و یا به قول براردینلی تصورش غیرممکنه که فیلم به چند تا اصلاح نیاز داره تا درجه R نگیره اما اگه مخاطب با منطق فیلم ( آدمهای خوب و آدمهای بد ) پیش بره و کلیت کار رو دوست داشته باشه ، مشکلی در ارتباط با فیلم پیش نمیاد ؛ اتفافی که به شخصه برای من رخ داد و به طور کلی به نظرم بی مصرف ها 2 چند پله از قسمت اولش بالاتره و تا به اینجا ، یکی از معدود فیلمهای سال 2012 بود که از دیدنش راضیم و لذت بردم.
حاشیه ها :
دو نفر از بدلکاران فیلم مصدوم شدن که یکی از اونها فوت و دیگری در وضعیت وخیمی در بیمارستان بستری شد .
سیلوستر استالونه تور تبلیغاتیش برای این فیلم رو بعد از مرگ پسرش متوقف کرد .
دالف لانگرن در نقش گانر جانسون که در فیلم به شوخی عنوان می شه ، تحصیل در رشته مهندسی شیمی را به خاطر دوست دخترش ترک کرد ، در عالم واقع همین کار را انجام داده اما به عنوان بادیگارد ِفردی که بعدا دوست دخترش شد .
در محل فیلمبرداری در بلغارستان , گروه تولید یک پل به طول 114 متر روی روخانه ی اُسام ساختن و بعد از فیلمبرداری به عنوان هدیه ای ماندگار برا ی افراد محلی باقی گذاشتن .
قرار بود میکی رورک به فیلم برگرده و مرگ اون به عنوان انگیزه ی انتقام اعضای گروه باشه اما ناگهان به بهانه ی حضور در یک پروژه ی دیگه ، نقشی که لیام بازی کرد جایگزینش شد .
منبع : IMDB
مرسی سرزدین
من بیشتر سریال خارجی می بینم تا سینمایی اما خوب احتمالاً برا برد دانشکده به درد بخوره و به بچه ها لینک وبلاگتون رو معرفی کنم
ممنون از نظرتون
از لطفتون هم سپاسگزارم
موفق باشید