نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

Seeking a Friend for the End of the World

لطفا این دمِ آخری ، یه کم جدی باشید ...!

نقد و بررسی فیلم

در جستجوی دوستی برای پایان دنیا ( آخرالزمان )

Seeking a ّFriend for the End of the World



در جستجوی دوستی برای پایان دنیا ( آخرالزمان ) بی شک تلخ ترین کمدی ساله و بیشتر از اونکه یه کمدی خنده دار باشه ، رگه های کمدی داره چراکه در واقع فیلمی درامه که قراره بر ارزش های عشق و وفاداری تاکید کنه .

در جستجوی دوستی برای پایان دنیا که یکی از طولانی ترین عناوین سال رو داره یه فیلم آخرالزمانی خوبه ، در واقع اگر چه یه سری کلیشه ها هم هست اما فیلمساز نگاه شخصی خودش به هفته های آخر دنیا رو به خوبی به تصویر کشیده اما به عنوان یه اثر کمدی مسئله مهمی داره که شاید برای برخی مخاطب ها ایراد جدی باشه و برای برخی مخاطب ها حسن و نقطه قوت اما من هر دو رو ترجیح می دم .

یه سری شوخی هایی در جریان فیلم موجوده مثل صحبتهای پِنی ( کِیرا نایتلی ) با افسر پلیس زمانی که ماشینشون رو متوقف کرده که کاملا هم مخصوص این فیلمه اما به دلیل فضای تلخ و نابودی حاکم بر محیط فیلم و خسته و دلزده بودن کاراکترها از بقیه انسانها ، تقریبا تمام شوخی های اندک فیلم ، چه اونها که تر وتازن و چه اونها خیلی کارایی خاصی پیدا نمی کنن مثل اسم سگ پیدا شده و یا نشون دادن انواع و اقسام ماشین های مینی در حیاط خونه اِسپَک ((( دوست سابق و سیاه پوست پنی ) ، نمی تونن تجربه مفرحی برای دوستداران کمدی ایجاد کنن .

پِنی کاراکتریه که به همون اندازه که می خنده و شادی می کنه ، گریه و زاری می کنه و انصافا هم کیرا نایتلی بازی خوبی به نمایش گذاشته ، داج هم با بازی استیو کَرِل کاراکتریه که تو کارهای کمدی ، کمتر دیده شده ؛ معمولا تو آثار کمدی اخیر ، دو ویژگی حماقت و غیراخلاقی بودن به وفور تو کاراکترها وجود داره اما داج کاراکتر قابل تاملیه و کرل توی بازیش یه حس سادگی و صمیمیت خاصی رو حفظ کرده که باعث شده بازهم برعکس بیشتر کمدی ها ، خیلی تحرک و شلوغ کاری توی فیلم نباشه؛ در واقع کاراکترها دارن با هم سفری طولانی رو تجربه می کنن اما مهم ترین بخش های این دو نفر ، نه در حال شوخی و خنده و انجام کارهای عجیب و غریب بلکه صحبت هاشون در مورد همدیگه و زندگی و در اواخر فیلم ، به لذت در کنار هم بودن می گذره .

  به عنوان نکته ی پایانی باید دوباره بگم که در جستجوی دوستی برای پایان دنیا اگر چه خیلی عمیق نیست اما درامی قابل تامله که می تونه مخاطبش رو سرگرم کنه ولی جای چندانی برای خنده نداره .


  

Premium Rush پاداش سرعت


بدون دنده ، بدون ترمز

یک دوچرخه سواری بی وقفه و جذاب


نقد و بررسی فیلم

پاداش سرعت Premium Rush 


 


پریمیوم راش در عین سادگی ظاهری صحنه های اکشن و سادگی باطنی داستانش اما نه تنها تجربه ی خوب و لذت بخشیه بلکه یکی از مهیج ترین های 2012 است  .

داستان 3 کاراکتری که ماجراهاشون با هم گره می خوره اگر چه برای یک فیلم سینمایی خیلی معمولی جلوه می کنه و شخصیت پردازی های آنچنانی هم برای کاراکترها وجود نداره اما نوع روایت داستان با فلش بک های غافلگیرکننده ، نحوه ارتباط پیدا کردن داستان این کاراکترها و در عین حال وابستگی اش به صحنه های دوچرخه سواری به خوبی جواب داده و پردازش کافی کاراکترها باعث شده باورپذیر جلوه کنن به طور مثال ، پلیس بد فیلم که در روی کاغذ یه تیپ قبلا دیده شدست ، با بازی خوب مایکل شَنون و زیرکی فیلمساز کاملا در درون فیلم قرار گرفته و شبیه به هیچ پلیس بدِ دیده شده ای نیست .

نکته ی متمایزکننده ی پریمیوم راش با فیلمهای اکشن 2012 که اون رو تبدیل به یه فیلم خوب کرده سکانسهای دوچرخه سواریشه که بیشتر مدت زمان فیلم رو دربرداره و با دقت و ظرافت تمامِ فیلمساز و فیلمبردار اجرا شدن و کاملا مهیج از آب دراومدن مخصوصا که خلاقیتهای هوشمندانه ای در این سکانس ها گنجونده شده که حتی با چندین بار تکرار همچنان لذت بخشن و چه بسا جذابیت های مظاعفی هم پیدا می کنن .

اما پریمیوم راش فرای تمام نکات ظاهری مثبتش ، در پسش نگاهی به مناطق کمتر دیده شده نیویورک می ندازه و کوچه پس کوچه هایی رو نشون می ده که کمتر فیلمی ، حداقل یه کار اکشن هالیوودی ، تا این حد به اونها تاکید می کنه و در عین حال چندینموقعیت هم به مشکلات داخلی آمریکا اشاره می کنه و خوشبختانه چیزی بیشتر از چند دیالوگ شعارزدست که بخواد بیرون از فیلم قرار بگیره چراکه باعث شده ارزش فیلم و لذت تماشاش به ویژه برای مخاطبان غیرآمریکایی بیشتر بشه .

در این بین به راحتی می شه وایلی (جوزف گردن-لویت) و وَنِسا (دانیا رامیرز) رو دوست داشت و حتی رابطه ی عاشقنشون برعکس فیلمهای معمول اکشن ، دارای احساس و همذات پنداری با مخاطبه مخصوصا اینکه گردن - لویت رو تو این نقش به ظاهر ساده ، به نقش ظاهرا عمیق ترش تو لوپر ترجیح می دم چرا که اینجا تقریبا همه جوره ملموسه و بازی بهتری هم انجام داده.


در کل پریمیوم راش رو دوست داشتم و ترجیح می دم به عنوان یکی از بهترین های 2012 قرار بدم چراکه به شکلی متعادل و هیجان انگیز پیش می ره و سواری است که به این راحتی ها نمی شه بی خیالش شد .


The Perks of Being a Wallflower


نقد و بررسی فیلم

 مزایای سربه زیر بودن ( مزایای گوشه گیر بودن )  The Perks of Being a Wallflower






مزایای سر به زیر بودن با اسم متفاوتش سعی داره یه فیلم نوجوانه متفاوت هم باشه ، شکی نیست که این فیلم از کارهای معمول نوجوانانه چند پله بالاتره و هدف بزرگتری رو هم برای خودش در نظر گرفته اما پختگی لازم به عنوان یه فیلم خوب رو نداره .

مزایای سربه زیر بودن اگرچه در دقایق آغازینش داستان کم و بیش تکراری یه پسر سر به زیر رو تعریف می کنه که در ارتباط با دنیای اطرافش مشکل داره یا بهتره بگم دنیای اطرافش اشکالاتی داره اما با ظرافت و سادگی هر چه تمام تر پیش می ره ولی مشکل فیلم بعد از به مهمونی رفتن چارلی ( لوگان لِرمان ) شروع می شه و فیلمنامه نویس ماجراهایی رو اضافه کرده که در ظاهر باعث خاص شدن و وسعت فیلم و در واقع طولانی کردن فیلم شده ، در حقیقت ماجرای همجنسگرایی پاتریک ( اِزرا میلر ) و اتفاقاتی که با بِرَد ( جانی سیمونز ) رخ می ده یا ماجرای خاله ی چارلی علی رغم ریزه کاری های هوشمندانه ، تا حدی باعث فراز و فرودهای مداوم فیلم شده که یه جاهایی واقعا معلوم نیست فیلم می خواد چی بگه و یا دو سکانس رقص اگرچه شاید در لحظه تا حدی جذاب باشن اما چیزی بیشتر از دو سکانس پیش پاافتاده نیستن و کمکی به فیلم نکردن ؛ رابطه ی بین چارلی و مری الیزابت هم با اینکه ارزش عشق بین چارلی و سم ( اِما واتسون ) رو بیشتر نشون می ده اما به شکلی پرداخت نشده تا داستان فیلم رو پخته تر کنه ؛ در این بین یکی از بهترین بخش های فیلم سکانس های دونفره چارلی و سم ـه که تونسته فیلم رو صمیمی تر جلو ببره .

اما یکی از مهم ترین مزایای فیلم ، بازی خوب سه بازیگر اصلیشه مخصوصا لوگان لِرمان که به زیبایی نقشش رو ایفا کرده و همچین بازی خوبی از یه بازیگر نوجوون در یه فیلم نوجوانانه ، خودش از اهمیت بالایی برخورداره .

در کل مزایای سر به زیربودن اگرچه همچنان به لحاظ نگاه به عشق ، خامی هایی داره اما همون طور که گفتم یکی از قابل توجه ترین فیلمهای نوجوانانه اخیره اگرچه نتونسته آنچنان پا رو فراتر از یه اثر نوجوانانه خوب بذاره و به فیلمی خوب تبدیل بشه چرا که حتی اگه مثل سکانس پایانی دیالوگ های فوق العاده ای هم داشته باشه و کارگردان اجرای خوبی رو به کار بسته باشه بازهم داستانی که بشه از درونش به اون رها بودن و حس زیبا در پایان رسید چندان وجود نداره .


Frankenweenie


نقد و بررسی فیلم

 فرانکن وینی   Frankenweenie



تیم برتون 7 سال بعد از عروس مردگان دوباره به سراغ ژانر انیمیشن و سبک استاپ-موشن رفته . اینبار برتون فیلم کوتاه و زنده خودش محصول 1984 رو به یک انیمیشن تبدیل کرده و تا حد زیادی سعی کرده دو فیلم ساخته شده حس و حال مشترکی داشته باشن ، حتی روند داستانی و سکانس های کلیدی فیلم هم تقریبا از هر نظر یکی هستن.

فرانکن وینی اما اشکالات متعددی داره و برعکس عروس مردگان ، نمی شه براش جایگاه ویژه ای حتی در بین انیمیشن های سال در نظر گرفت ؛ اولین ایرادی که می شه به فیلم گرفت تاکید زیاد برتون بر شبیه سازی این فیلم با فیلم کوتاهیه که بهش اشاره شد تا جایی که رنگ ها و کارگردانی هنری فیلم در سطح همون فیلم کوتاهه و به عنوان یه اثر انیمیشن تقریبا نکته ی زیباشناسانه ای نمی تونید در فرانکن وینی پیدا کنید حتی باید بگم این رنگ سیاه احتمالا مخاطبین کم سن و سال و حتی شاید بزرگسال رو ناامید می کنه.

به لحاظ داستانی جزئیاتی مثل همکلاسیهای ویکتور ( کاراکتر اصلی ) و هیولاها به فیلم اضافه شده که باعث طراوت مظاعف و قاعدتا تبدیل به یه اثر بلند شده اما به لحاظ شخصیت پردازی تقریبا کار خاصی برای هیچ کدوم از کاراکترها صورت نگرفته و باید بگم کاراکترها نهایتا چیزی بیش از یه تیپ معمولی نیستن و هیچ همذات پنداری خاصی با اونها وجود نداره و به راحتی بیشترشون بعد از فیلم فراموش می شن ؛ حتی این کاراکترها طنز ویژه ای هم به اثر اضافه نکردن و در کل کمبود طنزدر طول اثر به شدت حس می شد ؛ در واقع کاراکتر معلم ، همشاگردیهای ویکتور و پدر و مادرش ، با اینکه هیچ کدوم نه شما رو آزار می دن و نه ازشون بدتون میاد و حتی شاید کمی جذاب هم باشن اما همون کلیشه هایین که در طول انیمیشن های این چند ساله بودن . طراحی کاراکترها هم شباهت های زیادی با انیمیشن عروس مردگان داره مخصوصا کاراکتر اصلی هر دو فیلم .

برتون از دل سکانس های مهم و تاثیرگذار فیلم هم ، آنچنان اجراهای ویژه ای رو از آب درنیاورده و به جای خلق سکانسهای جدید و متفاوت ، تقریبا همون سکانس های فیلم کوتاهش رو اینبار به انیمیشنی استاپ  موشن تبدیل کرده.

در این بین مطمئنا یکی از شاخص ترین برتریهایی که این فیلم نسبت به فیلم 1984 داره ، مفهومیه که برتون از طریق این دیالوگ سعی در القاش داشته که اتفاقا مهم ترین دیالوگ فیلم هم هست " علم خوب و بد وجود نداره اما واسه هر دو راهش می شه استفاده کرد ".




در کل فرانکن وینی اگر چه فضاسازی باورپذیر و صداپیشه های خوبی داره و تقریبا هم سرگرم کنندست اما نسبت به عروس مردگان به مراتب عقب تره و به ناچار باید بگم بیشتر از یه فیلم متوسط نیست .