نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

The Raid 2 یورش 2


Fight or Die 



با وجود دنباله های متععدی که هر ساله توسط هالیوود ارائه می شه ، جای تعجب نیست که کشورهای دیگه هم در شرایط کم و بیش مشابه ، ساختن ادامه ای بر آثار موفقشون رو مدنظر قرار بدن خصوصا که گَرِث ایوانز قبل از یورش 1 سودای این فیلم رو در سر داشت و اینبار با حفظ سمت های قبلی ( نویسندگی ، کارگردانی و تدوین ) ، تجربه ای وسیع تر و به لحاظ بصری به مراتب زیباتر از فیلم اول رو پدید آورده و ادعای بهترین فیلم اکشن دهه بودن رو هم به کل سینمای اکشن تعمیم داده؛ ادعایی که ماحصلش شروع چندان خوبی هم نداره اما به شکلی قابل قبول تر ادامه پیدا می کنه تا در نهایت یک سوم طوفانی خودش رو به نمایش بذاره.


 داستان و به طور کلی فیلمنامه قسمت اول به قدری وابسته به اکشن بود که حتی در حد شعار هم حرف خاصی برای گفتن وجود نداشت اما یورش 2 که به غیر از کاراکتر اصلی ، تقریبا هیچ وجه اشتراک خاصی با یورش 1 نداره ؛ به لحاظ تعدد کاراکترها ، سیر داستان و لوکیشن ها اصلا با قسمت اول قابل مقایسه نیست و بیشتر از اونکه اکشن خوبی باشه ، تلاش کرده فیلم خوبی باشه ؛ با تمام اینها بازهم مشکل اصلی از همون فیلمنامست که موجب شده فیلم کمی به زحمت روی دور بیفته ؛ به ویژه که نوع تدوین اوایل فیلم و ایجاد سردرگمی و یا سکانس زائدی مثل سکانس مشتهای پیاپی راما ( ایکُ اووایس ) روی دیوار که صرفا برای تریلر فیلم مناسب بود ، شروع امیدوارکننده ای رو رقم نزده.

نکته اصلی که یورش رو در سال 2011 به فیلمی مطرح در ژانر خودش بدل کرد ، سکانس های مبارزات به شدت کار شده و خونین اون بود اما بسته بودن فضاها و نوع رنگ و نورپردازی ها ، جذابیت بصری این سکانس ها رو کاملا تحت الشعاع قرار داده بود ، حالا در این قسمت علاوه بر تسلط بیشتر ایوانز بر دوربین و استفاده هوشمندانه و به موقع از دوربین ثابت و متحرک ، افزایش کیفیت بصری و فکرشده بودن فیلم نه فقط در مبارزات بلکه در تمام سکانس ها کاملا نمایانه ، اتفاقی که به خودی خود برای یه اثر اکشن ، مزیت بزرگی به حساب میاد.

ویژگی دیگه ی فیلم یورش که با معنای این واژه هم ارتباط تنگاتنگی داره ، خشونتی که در سکانهای اکشن اون وجود داشت ، عنصری که در این قسمت حتی در برخی لحظات غیراکشن هم موج می زنه و ایوانز با نشون ندادن برخی مرگ ها و یا تغییر زوایای دوربین ، خشونت رو خیلی مستقیم و خشک به نمایش نگذاشته و اثرگذاری اونها رو هم افزایش داده ؛ با این حال تاکید بیش از حد و استفاده ی حداکثری از این عنصر ، بعضا فیلم رو به بیراهه برده .

قسمت دوم یورش اگرچه فیلمی نیست که بشه تمام لحظاتش رو دوست داشت ولیکن مثل قسمت اول ، باید یکی از مهم ترین اکشن های سالهای اخیر به شمار آورد . کاراکترهای یورش اگرچه مثل داستانش دچار کلیشن اما مخاطب رو تا پایان نگه می دارن و تحت تاثیر قرار میدن ، حتی دختر چکش به دست که یکی دیگه از اون تیپ دخترهای به شدت خشنه ، همچنان جذابه و به مانند بیشتر کاراکترهای اصلی ، مرگ کم وبیش دراماتیکی داره و بهترین مبارزات فیلم هم زمانی رقم می خوره که خود راما وارد گود می شه .

به طور کلی یورش 2 به لحاظ ویژگی های بصری به مراتب جذاب تر و هوشمندانه تر از عموم فیلمهای اکشنِ رزمیه و پرداخت خوبی هم بر داستان معمولی و کلیشه ای خودش داره و حتی در برخی سکانس ها ، نکات زیبایی شناسانه و یا به قول منتقد جیمز براردینلی ، وجه هنری پیدا کرده و گرچه به دلایلی از جمله پخش ضعیف ، گستره موفقیتش بر فروشش اثرگذار نبود اما همچنان به مانند برخی دیگه از آثار مطرح سال ، نمراتی کمی بیش از سطح واقعیش دریافت کرده .






THE LEGO MOVIE فیلم لگو


Awesome  not Everything Is 

 


علی رغم اینکه لگوها در عالم واقع چیزی بیشتر از وسایل سرگرمی نیستن اما در نقطه مقابلِ سه گانه داستان اسباب بازی ها و همین اواخر رالف خرابکار که رابطه ای تقریبا ناگسستنی با انسانها وجود داشت . تا قبل از 15 دقیقه پایانی، لگوهای کوچک و بامزه ، دنیای مخصوص به خودشون رو دارن، فارغ از اینکه با انسانها رابطه ای وجود داشته باشه.                   

 قطعا یکی از اولین نکات در مواجهه با فیلم لگو ، خلاقیت ممتددی که در اثر وجود داره چراکه برعکس برخی آثار، به قول معروف سازندگان کم نمیارن و خلاقیتهای به کار گرفته شده حتی تا آخرین سکانس هم مشهوده ؛ از شوخی با کاراکترهای معروف و محبوب گرفته تا اسامی مکانها و به ویژه عناصر قدرت موجود از خود کراگل تا عنصر مقاومت ؛ در این بین کاراکتر بتمن هم با توجه به تلاش بر جدی بودن و فضای احمقانه ای که به شکلی هوشمندانه بر کلیت کار حاکمه ، تجربه تکرار نشدنی رو رقم زده.

اگرچه فیل لُرد و کریستوفر میلِر به عنوان نویسنده و کارگردان در ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی و خیابان جامپ استریت 21 ، قدرت سرگرم کنندگی و طنز خودشون رو به نمایش گذاشتن اما اینجا جدا از مباحث به شدت جدی که بهش خواهم پرداخت ، در گستره وسیعی از ژانرهای سینمایی قدم برداشتن و تقریبا هرآنچه رو که هالیوود در طول این سالها در آثار مطرح و بلاک باستری خودش عرضه کرده به سخره گرفتن .

ماقبل تمام جذابیت و نکات منحصربه فرد فیلمنامه ، این ظاهر و بخش بصریِ فیلم لگو هستش که جلب توجه می کنه و علی رغم این که حتی ممکنه در نگاه اول استاپ-موشن به نظر بیاد ، تماما با گرافیک کامپیوتری خلق شده و مثل شوخی های به کار رفتش ، امکان داره با یک بار تماشا نشه اشراف کاملی به فیلم پیدا کرد ؛ اما همین قضیه تا حدی موجب ضعف بصری و گاها خود فیلم شده ، خود این لگوها و محیط اطراف در کنار افکتهای لگویی مثل آب و آتش ، به ویژه در برخی سکانس ها کمی حالت درهم پیدا کرده و حتی اگه بگم ممکنه در برخی سکانسها حالت دافعه ایجاد کنه ، پر بیراه نیست.

احتمالا هیچ کس فکرش رو نمی کرد در میان این همه آثار مختلف انیمیشنی که عرضه می شه ، لگوهای کوچک منجر به ساخت اثر این چنین انتقادی بشه . فیلم لگو به واسطه کمدی و انیمیشن بودنش ، حتی از خیلی آثار مطرح و ضد سیستمی پا رو فراتر می ذاره و علنا افراد جامعه رو مردمی ساده می دونه که در نهایت چیزی جز کارگرانی مطیع نیستن و تصور زندگی که در اون ظاهرا همه چیز فوق العادست ( Everything Is Awesome  ) به اونها داده شده تا جایی که اِمِت در اون دیالوگ استثنایی به پلیس بد می گه ، رئیس جمهور/ارباب تجارت آدم خوبیه ، شرکت اکتان هم محصولات خوبی تولید می کنه : محصولات لبنی ، برنامه های تلوزیونی ، سیستمهای نظارتی ؛ که خودش عمق فاجعه رو نشون می ده .



*خطر لوث شدن داستان *


به نظر میومد فیلم لگو ، رویه متضاد گونش با داستان اسباب بازی رو به اتمام برسونه اما غافلگیری اواخر داستان که در نگاه اول ممکنه موجب دلزدگی هم بشه ، مفهوم اصلی رو بیشتر نمایان می کنه . تمام نکات جذاب لگو رو ستایش می کنم و بهترین انیمیشنی است که در این دو سه ساله اکران شده ؛ با این حال دقایق پایانی دیدگاهی رو بیان می کنه که گرچه نمی تونم با قاطعیت تمام در موردش صحبت کنم اما من رو نسبت به دیدگاه سازندگانش نگران می کنه ؛ امت در اون سکانس تاثیرگذار ، رئیس جمهور تجارتِ شیطان گونه رو دچار تحول می کنه و رابطه ای که این کاراکتر بدمن با صدا پیشگی ویل فَرِل با حضور خود واقعی فَرِل و قدرت برتر بودنش پیدا می کنه ، بیشتر این دیدگاه رو روشن می کنه و به عنوان حرف پایانی ، فقط کافیه این بار لگوها رو نه به عنوان اسباب بازی بلکه به مثابه انسانها در نظر بگیرید .