نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

نـقـد فـیـلــم هـالــیوودی

نقد فیلم خارجی نقد فیلمهای هالیوودی سینمای هالیوود

Cars 2 ماشین ها 2


نقد و بررسی فیلم

Cars 2 ماشین ها 



والت دیزنی و پیکسار شرکتهایی هستند که جز مورد خاص و بسیار موفق سه گانه ی رو به چهار گانه ی داستان اسباب بازی ، تا به حال دست به ادامه ی هیچ کدوم از کاراشون نزدن .

قسمت اول ماشین ها  ) مخصوصا با اون دوبله )  بی نظیر بود  و یکی از بهترین فیلمهای انیمیشنی  هستشکه تا به حال دیدم ؛  چراکه در کنار ویژکی های مثبت فراوان مثل شخصیت پردازی های مناسب و همچنین تیپ سازی های جذاب ، هیجان سکانس های مسابقات  ، لحظات کمدی متعدد و جذابش  ، به لحاظ ویژگی های دراماتیک ،  انیمیشنی  تاثیرگذار بود و نکته اخلاقی اش رو به طوری کاملا ملموس و به دور از هرگونه شعارزدگی به نمایش گذاشت و  هیچ وقت نمی تونم اون سکانس دقایق پایانی فیلم ( نبردن جام به خاطر کمک به سلطان)  رو فراموش کنم ؛ خارق العاده بود .

انتظارمی رفت که قسمت 2 ماشین ها، اثر خوبی باشه  ولی ماشین ها 1 انقدر اثر قشنگی بود که  می شد حدس زد ، این قسمت نمی تونه  در سطح قسمت اول باشه چه برسه که خیلی از انتظارات رو برآورده نکرد البته قسمت دوم ماشینها در هر صورت کاریه که ارزش تماشا کردن رو داره  .

طرح داستان باز هم در این شماره از جان لستر( کارگردان )  بود و حتما بیشترین ایراد رو به خود اون باید گرفت و کلا عوامل به جای بسط دادن داستان لایتینگ مک کوئین ، شاید از این بابت که این کاراکتر جذاب و دوست داشتنی رو در قسمت قبل به طور کامل معرفی کردند ؛ در این قسمت به حاشیه بردنش و در حد یه ماشین مسابقه صرف و به دور از جذابیت و ابهت قبلش تبدیل کردن و اتفاقا یکی از مهمترین ضعف های اساسی این فیلم همینه  و به قول جیمز براردینلی ( منتقد آمریکایی ) که گفته بود : این فیلم ، فیلم او نیست .

در عوض به طرزی عجیب " میتر یا ماتر( دوست یدک کشش ) به عنوان کاراکتر اصلی فیلم درمیاد و تمامی قضایای فیلم به نوعی حول و حوش این کاراکتر اتفاق میفته و عوامل کار  با تاکید بر شوخی هاش سعی کردن یه کاره مفرح بسازن که یه جاهایی زیاده روی کردن و کلا بهتر بود این کاراکتر در حد همون نقش مکمل باقی می موند و نقش اصلی شدنش به نوعی تحمیلی و باعث افت جذابیت این کاراکتر و در کل پایین اومدن سطح فیلم شده .  البته نتیجه گیری و تیزهوشی پایانیش من رو یاد کاراکتر جذاب" کلوزو " در فیلم پلنگ صورتی انداخت که کمدی خوبی بود.

( جالبه که وقتی در سایت IMDB به صدا پیشگان ماشین ها 1 نگاه کنید اول مک کوئین رو نوشته و بعد در رتبه های پایین تر ماتر ه ؛ اما حالا وقتی نگاهی به همین بخش در ماشین ها 2 بندازید ، ماتر نفر اوله و بعد مک کوئین (

در این قسمت مک کوئین یه رقیب با لهجه قشنگ ایتالیایی هم پیدا کرده و چون خود مک کوئین کاراکتر جدی نیست بالطبع کاراکتر فرانچسکو برنولی هم علی رغم این که یه کمک های نصفه و نیمه ای در لحظاتی به فیلم می کنه اما اصلا کاراکتر جدی نشده ؛ البته چون داستان دوم اثر با کاراکترهای جدیدش از داستان مک کوئین جدی تره ، نمی شد انتظار بیشتری از این کاراکتر داشت .

چندین کاراکتر دیگه هم به این قسمت وارد شدن که به دلیل تبحر جان لستر خوب دراومدن که بهترینشون فین مک میسلـه )جاسوس جیمز باندی ) . تقریبا کل بخش هیجان فیلم به این کاراکتر و کارهایی که می کنه مدیونه و به خوبی این صحنه ها طراحی شده مخصوصا کارهای جالب جیمز باندگونش که مطمئنا هر مخاطبی مخصوصا بچه ها رو حسابی به وجد میاره .

در کل به جای تقسیم شوخی ها بین کاراکتر ها ، بیشتر بار کمدی برای ماتر ه و کارهایی که می کنه و صحنه های هیجانی برای مک میسل .

در این قسمت یه داستان جاسوسی با جنبه های سیاسی به فیلم اضافه شده که مطمئنا نه برای مخاطب کم سن و سال جذابه و نه قابل درک ؛ البته ذات این داستان تا حدی برای مخاطب بزرگسال جالبه ولی نکته مهم اینه که اصلا این داستان ، ربطی به قصه مک کوئین نداره و با یه سری ترفند به هم ربط داده شده .

برعکس فیلمهای دنباله ای که در ادامشون ، دوباره همون کاراکترهای قبلی در نقش های اصلی هستن و تعدادی کاراکتر جدید بهشون اضافه می شه ، این اتفاق در مورد بیشتر کاراکترهای این فیلم به صورت  برعکس افتاده مثلا کارکتر " سالی " که در قسمت قبل مهم بود و معشوقه مک کویین هم هست در این قسمت کاملا محوه و جز در یکی دو تا سکانس ابتدایی و انتهایی اصلا دیده نمی شه و در عوض کاراکتر هالی شیفت ول (ماشین بنفش زیبا) کاراکتر مونث مهم فیلم شده  .

تاکید فیلم بر نشون دادن جذابیت های کشورهای مختلف جهان ، باعث جذابیت های  بصری تصویر شده که کارگردان با هوشمندی در سکانسهای آغازین نشون دادن این شهرها، شوخی های تصویری خوب و ظریفی هم قرار داده اما وجود این تعدد لوکیشنها کمکی به روند داستان فیلم نکرده و بیشتر در عدم افتادن ریتم موثر بوده .

مشکل مهم دیگه ماشینها 2 که اون رو پایینتر از محصولات معمول دیزنی پیکسار میاره بحث درامه .  تو این سالها تو کارتونهای این دو شرکت ، درام یه بخش مهم بوده و هست ؛ کلا جزء بخشهای مهم انیمیشنهای موفقه که بتونه به اندازه ، در دل شوخی ها و هیجان کمی مخاطب رو تحت تاثیر عاطفی قرار بده و به فکر بندازش اما چون ماشین ها 2علی رغم جذاب و تا حدی سرگرم کننده بودن ، خالی از مسائل عمیق بقیه آثاره این دو شرکته ، روی این بخش کار نشده .

به لحاظ طراحی پیکسار باز هم عالی عمل کرده و کیفیت ساخت ماشینها 2 از نظر بصری جای بحثی نداره و فقط باید لذت برد .

در مورد فروش و بودجه ساخت هم باید بگم ، قسمت اول با بودجه 120 میلیون دلاری ساخته شد و تقریبا 455 میلیون دلار درآمد داشت و این قسمت با یه افزایش بودجه ی 80 میلیون دلاری ساخته شده  و نزدیک به 550 میلیون دلار فروش کرد .

ماشین ها 2 در مجموع به ویژه در مقایسه با قسمت اول و برای شرکتی مانند پیکسار فیلم خوب و موفقی نیست و اکثر بازخوردها هم متوسط و منفی بوده اما به شخصه به عنوان یکی از طرفداران این ژانر ، مطمئنم افرادی که قسمت قبل رو دیدن حتما این قسمت رو از دست نخواهند داد


در پایان ، ماشین ها 1  اثر فوق العاده ای بود اگر چه رقابت رو به پاهای شاد باخت و انصافا انتخاب درستی هم بود (پاهای شاد کارتون محبوب منه )  . پاهای شاد 2 اکران شد و علی رغم قدرت و جذابیت فوق العاده در بخش بصری اما چندان مورد توجه مخاطبین و منتقدین قرار نگرفت  ، پس بی شک رقابت برای کسب اسکار فقط بین پاندای کونگفو کار 2  و رنگو خواهد بود .

 

 به قول مک کوئین Ka-Ciao


 

Transformers 3





زمانی که ترنسفورمرز 1 در سال 2007 اکران شد ، مورد توجه علاقه مندان ژانر اکشن و علمی
 – تخیلی قرار گرفت البته نه به دلیل داستان و کاراکترهای خوب بلکه به جهت تحقق رویاهای خیلی ها و جلوه های بصری که مرز بین واقعیت و تخیل رو خیلی کمتر از قبل کرده بود و صد البته اکشن خوب ؛ اگر چه نتونست در اون سال اسکار جلوهای بصری رو ببره .

شماره دوم به نوعی تکرار دیده شده ها بود و ملغمه ای بود از جلوه های بصری و بازهم جلوه های بصری و اگر چه روی اکشن هاش خیلی کار شده بود اما به دلیل شلوغ بودن الکی تصاویر و داستانی که در سایه جلوه های کامپیوتری محو شده بود و علی رغم فروشی بالاتر از قست اول ، بیشتر علاقه مندان این فیلم رو ناراضی کرد .

مایکل بی در قسمت سوم خیلی سعی کرده تا تعادل رو حفظ کنه و اگر چه زمان فیلم چیزی حدود 140 دقیقست اما ترنسفورمرز 3 در بین کارهای اکشن امسال جزء فیلمهای خوب و قابل دفاع تره و همون طورکه میدونید فروش سرسام آور 1 میلیارد و 114 میلیون دلاری دلیل همین ادعاست و می شه به این سیل مخاطبین با توجه به جذابیت های فیلم حق داد که به دیدن این فیلم رفتن .

این نکته رو هم باید بدونید که مدیر فیلمبرداری این فیلم هم آقای امیر مکری هستن که ترنسفورمرز 3 بعد از پسران بد 2 ، دومین همکاری ایشون با این کارگردانه و الحق والانصاف فیلمبرداری خیلی خوبی رو هم انجام داده و فعلا هم در حال کمک به کارگردان فیلم ضد ایرانی 300 یعنی زک اسنایدر در نسخه جدید سوپرمن هستن .

همون طور که گفتم زمان فیلم به خاطر شرح کامل ِداستان طولانیه . اگه نقدهای این فیلم رو خونده باشید می دونید که داستان این قسمت ، مربوط به حادثه ای واقعیه که مایکل بی ، هم اون داستان رو جعل کرده و هم یه پول حسابی برای شرکت پارامونت به ارمغان آورده . البته این نکته رو باید در نظر گرفت که با جلورفتن داستان ، میزان منطق اثر هم کمتر می شه مثلا به کاراکتر صاحب نمایشگاه نگاه کنید اصلا تعصبش روی رباتها و سیارشون از خود اونها بیشتره و حتی در دقایق پایانی که اوضاع به هم ریخته باز هم تلاش می کنه تا عملیات انتقال مختل نشه و یا دو سه تا دیالوگ کارلی به مگاترون و تغییردادن نظرش و ...... .

تو این قسمت از مگان فاکس استفاده نشده و بازیگر جدیدی ( رزی هانتینگتون وایتلی )  به این فیلم آورده شده تا باعث جذابیت فیلم بشه چون دیگه مخاطبین مگان فاکس رو قبلا به اندازه کافی دیدن! و این نکته مخصوصا در نوع ورود اولیه این کاراکتر ( کارلی ) در ابتدای فیلم و اون حرکت دوربین کاملا مشهوده . البته حضور او در این فیلم اصلا به نحوی نیست که برعکس بعضی بازیگرها بخواد مثلا ره صد ساله رو یک شبه بره ؛ نه در اون حده و نه مطمئنا تهیه کنندگان همچین قصدی داشتن .

مثل قسمت های قبلی یه جاهایی پلان های فیلم پره از جلوه های کامپیوتری اما باعث دلزدگی نشده و همون طور که گفتم مخصوصا با نماهای خوب مکری ، فیلم در یک تعادل خیلی بهتر نسبت به شماره قبل به سر می بره .

البته به دلیل وجود تعدد داستان ها و ورود یک کارکتر روبات جدید ، آپتیموس پرایم در طول این قسمت آنچنان هم کاراکتر تاثیرگذاری نیست یعنی بجز نبرد پایانی در بیشتر قسمت های فیلم فقط حضور نصفه و نیمه ای داره .

حتی بدترین فیلمهای اکشن و تخیلی در شماره های بعدیشون مطمئنا از یه جنبه پیشرفت می کنن و اون هم چیزی جز جلوه های ویژه کامپیوتری نیست . تک تک ربات ها پر از جزئیاتن ؛ یا مثلا به ربات پیچشی و خراب کردن ساختمان و نبرد اپتیموس با اون رو با دقت بیشتری نگاه کنید ، جزئیات تصویر دیوانه کنندست . به عنوان نمونه ، یکی از اعضای بخش جلوه های بصری در پشت صحنه قسمت دوم می گفت اگه قرار باشه ربات غول آسا ی مکشی پایان فیلم رو حتی با سریعترین کامپیوتر شخصی پردازش کنید ، حدود 3 سال طول می کشه .

همچون قسمت اول (از جزئیات قسمت دوم اطلاع ندارم) در این قسمت هم ترنسفورمرز گوشه چشمی به ایران داره . در شماره اول در یکی از سکانس ها که در حال بررسی اون صدا ها بودن ، یکی از کاراکترها گفت : شاید کارِ ایرانی هاست و در جواب اون یکی گفت : نه ایرانی ها ، همچین ادواتی ندارن . در این شماره ، در یکی از سکانس ها یه منطقه سری رو نشون می ده که در گوشه تصویر می نویسه خاورمیانه –بخش هسته ایِ غیرقانونی و بعد کاراکترهایی که خوشبختانه حداقل شبیه کاراکترهای ساده انگارانه قبلی نیستن و با ظاهری شبیه به سربازان آمریکایی چند کلمه فارسی صحبت می کنن و در عین حال در همون لحظه ماشینی رو نشون می ده که روی اون پرچم ایران به صورت برعکس نصب شده و بعد به این گروه حمله می کنه و هدفِ این گروه که از آپتیموس پرایم هان ، ایجاد صلح در جهانه . ( البته ذکر این نکته لازمه که حتی خود منتقدین غربی هم به این کار واکنش منفی نشون دادن واون رو حرکت ساده انگارانه ای دونستن)

توضیح مفصلی در مورد جزئیات اکشن فیلم نمی دم اما به عنوان چند نمونه ، صحنه درگیری در اتوبان و اون کارهای جالب ربات زردرنگ (سم) فوق العاده بود (اشاره به اون صحنه پرش اسلوموشن شده و دوباره تبدیل شدنش به ماشین) و یا ربات پیچشی و حمله به اون ساختمان غول پیکر .

در کل یه فیلم ترنسفورمرزی جذاب ، برعکس نظرات منتقدان که از واژه هایی مثل آشغال و یا یکی از بدترین تجربه های سینمایی استفاده کردند . البته با توجه به پایان فیلم ، به نوعی پرونده این روبات ها هم بسته شد .

 

 

Limitless نامحدود



 نامحدود اثر شاخصی نیست اما فیلمیه که با ایده فوق العاده جذابش ( یه قرص که باعث می شه آدم بتونه از 100% قدرت مغزش استفاده کنه.)  مخاطب رو تا آخرین لحظه همراه می کنه . دلیل قرص خوردن اِدی ( برادلی کواپر ) و توامان ادامه پیدا کردن این قضیه و گره های داستانی  قابل قبول از آب دراومده و کلیت فیلم انقدر خوش ساخت هست که احتمالا مخاطب ترجیح بده حتی برای بار دوم هم تماشاش کنه.

نکات خیلی جالبی از قدرت ذهن نشون داده می شه و در طول تماشای فیلم احتمالا مخاطب فیلم هم هوس داشتن همچین قرصی رو پیدا می کنه.  نماهای تو در تو و لایه لایه فیلم ، در ابتدا شاید کمی احساس اغراق و بیرون زدگی از فیلم ایجاد کنه  اما در ادامه با توجه به محتوای فیلم کارکردش به درستی نمود پیدا می کنه. 

سیر کلی داستان هم خوبه و حتی در بخشی از فیلم ، حس پیچیدگی رو برای مخاطب ایجاد می کنه اگر چه نمی تونه پایانی خاص و واقعا غافلگیرکننده به مخاطب نشون بده و خودش رو در سطح یه اثر جذاب و سرگرم کننده نگه می داره چراکه در نگاهی دقیق تر دارای ایرداتی هست و چندان هم پیچیده نیست ؛ به طور مثال در ابتدای فیلم چه طور وقتی ادی قرص ها رو پشت شلوارش گذاشت ، پلیس حتی اون رو یه بازرسی بدنی ساده هم نکرد؛ چرا نوکر اتوود که همش دانبال ادی بود ، با این که دو نفر رو به خاطر قرص ها کشت و می خواست نامزد ادی رو هم بکشه ولی هیچ جا سعی نکرد خود ادی رو بکشه و فقط یه جا به صورت جدی دنبالش کرد ، خیلی راحت می تونست گیرش بندازه و قرص ها رو ازش بگیره یا بره از خونش برداره . دو محافظی که ادی استخدام کرد فقط یکم به جذابتر شدن فیلم کمک کرد (مخصوصا جمله اینجا که دنیای ماتریکس نیست) و با این که حضورشون خیلی کوتاه بود اما فقط فیلم رو طولانی تر کرد وگرنه هیچ جا کمک و تاثیری در روند داستان نداشتند؛ یا دقیقا مشخص نبود چه طور ادی یه جاهایی گذر زمانی و مکانی رو متوجه نمی شد و به قول خودش ؛ یه دفعه می دیدید چندتا خیابان اون ورتر از آخرین جاییه که یادش میاد . 

در کل برعکس ماهیت فیلم ،  مخاطب لازم نیست چندان از ظرفیت های مغزش استفاده کنه اما با این وجود یکی از بهترین فیلمهای سال 2011 هستش و پیشنهاد می کنم به هیچ وجه این فیلم رو از دست ندید.