Awesome not Everything Is
علی رغم اینکه لگوها در عالم واقع چیزی بیشتر از وسایل سرگرمی نیستن اما در نقطه مقابلِ سه گانه داستان اسباب بازی ها و همین اواخر رالف خرابکار که رابطه ای تقریبا ناگسستنی با انسانها وجود داشت . تا قبل از 15 دقیقه پایانی، لگوهای کوچک و بامزه ، دنیای مخصوص به خودشون رو دارن، فارغ از اینکه با انسانها رابطه ای وجود داشته باشه.
قطعا یکی از اولین نکات در مواجهه با فیلم لگو ، خلاقیت ممتددی که در اثر وجود داره چراکه برعکس برخی آثار، به قول معروف سازندگان کم نمیارن و خلاقیتهای به کار گرفته شده حتی تا آخرین سکانس هم مشهوده ؛ از شوخی با کاراکترهای معروف و محبوب گرفته تا اسامی مکانها و به ویژه عناصر قدرت موجود از خود کراگل تا عنصر مقاومت ؛ در این بین کاراکتر بتمن هم با توجه به تلاش بر جدی بودن و فضای احمقانه ای که به شکلی هوشمندانه بر کلیت کار حاکمه ، تجربه تکرار نشدنی رو رقم زده.
اگرچه فیل لُرد و کریستوفر میلِر به عنوان نویسنده و کارگردان در ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی و خیابان جامپ استریت 21 ، قدرت سرگرم کنندگی و طنز خودشون رو به نمایش گذاشتن اما اینجا جدا از مباحث به شدت جدی که بهش خواهم پرداخت ، در گستره وسیعی از ژانرهای سینمایی قدم برداشتن و تقریبا هرآنچه رو که هالیوود در طول این سالها در آثار مطرح و بلاک باستری خودش عرضه کرده به سخره گرفتن .
ماقبل تمام جذابیت و نکات منحصربه فرد فیلمنامه ، این ظاهر و بخش بصریِ فیلم لگو هستش که جلب توجه می کنه و علی رغم این که حتی ممکنه در نگاه اول استاپ-موشن به نظر بیاد ، تماما با گرافیک کامپیوتری خلق شده و مثل شوخی های به کار رفتش ، امکان داره با یک بار تماشا نشه اشراف کاملی به فیلم پیدا کرد ؛ اما همین قضیه تا حدی موجب ضعف بصری و گاها خود فیلم شده ، خود این لگوها و محیط اطراف در کنار افکتهای لگویی مثل آب و آتش ، به ویژه در برخی سکانس ها کمی حالت درهم پیدا کرده و حتی اگه بگم ممکنه در برخی سکانسها حالت دافعه ایجاد کنه ، پر بیراه نیست.
احتمالا هیچ کس فکرش رو نمی کرد در میان این همه آثار مختلف انیمیشنی که عرضه می شه ، لگوهای کوچک منجر به ساخت اثر این چنین انتقادی بشه . فیلم لگو به واسطه کمدی و انیمیشن بودنش ، حتی از خیلی آثار مطرح و ضد سیستمی پا رو فراتر می ذاره و علنا افراد جامعه رو مردمی ساده می دونه که در نهایت چیزی جز کارگرانی مطیع نیستن و تصور زندگی که در اون ظاهرا همه چیز فوق العادست ( Everything Is Awesome ) به اونها داده شده تا جایی که اِمِت در اون دیالوگ استثنایی به پلیس بد می گه ، رئیس جمهور/ارباب تجارت آدم خوبیه ، شرکت اکتان هم محصولات خوبی تولید می کنه : محصولات لبنی ، برنامه های تلوزیونی ، سیستمهای نظارتی ؛ که خودش عمق فاجعه رو نشون می ده .
*خطر لوث شدن داستان *
به نظر میومد فیلم لگو ، رویه متضاد گونش با داستان اسباب بازی رو به اتمام برسونه اما غافلگیری اواخر داستان که در نگاه اول ممکنه موجب دلزدگی هم بشه ، مفهوم اصلی رو بیشتر نمایان می کنه . تمام نکات جذاب لگو رو ستایش می کنم و بهترین انیمیشنی است که در این دو سه ساله اکران شده ؛ با این حال دقایق پایانی دیدگاهی رو بیان می کنه که گرچه نمی تونم با قاطعیت تمام در موردش صحبت کنم اما من رو نسبت به دیدگاه سازندگانش نگران می کنه ؛ امت در اون سکانس تاثیرگذار ، رئیس جمهور تجارتِ شیطان گونه رو دچار تحول می کنه و رابطه ای که این کاراکتر بدمن با صدا پیشگی ویل فَرِل با حضور خود واقعی فَرِل و قدرت برتر بودنش پیدا می کنه ، بیشتر این دیدگاه رو روشن می کنه و به عنوان حرف پایانی ، فقط کافیه این بار لگوها رو نه به عنوان اسباب بازی بلکه به مثابه انسانها در نظر بگیرید .
همون چیزی که انتظار می رفت
....
ممکنه کم و بیش غیرمنتظره و عجیب به نظربیاد که بازیگری در سنین میانسالی به عنوان یکی از ستاره های اکشن شناخته بشه و فیلمهاش هم مورد استقبال مخاطبین قرار بگیره ، اتفاقی که در فیلم ربوده شده Taken(قسمت اول) به خوبی از اون بهره گرفته شد و حتی علی رغم اینکه در قست دوم به مانند قبل کارایی و اثرگذاری نداشت اما از قابل اعتماد بودن لیام نسون کم نکرد . خوشبختانه نقش آفرینی جدید نسون برعکس حماقت داستانی ناشناخته Unknown ، حداقل در یک بار تماشا کردن ، قابل قبول و هیجان انگیزه.
کلیشه هایی معمولِ فیلم های اکشن با چاشنی هواپیماربایی در کنار روندی کاملا خطی در بدون توقف هم وجود داره ؛ ولی با وجود تعلیقی که بر فیلم حاکم شده ، تا قبل از 15 دقیقه پایانی نمی شه چشم از صفحه برداشت.
چیدمان روند اتفاقات به ویژه دیالوگ های رد و بدل شده بین شخص ناشناس و بیل مارکس ( نسون ) که گاها به دلیل قدرت پنهان شخص ناشناس ، چاشنی طنز هم پیدا می کنه ، در کنار ترفند بصری فیلمساز در نمایش این نوشته ها ، جذابیت متفاوتی به فیلم بخشیده . از طرفی همون طور که خود نسون قبل از اکران فیلم توضیح داده بود ، بدون توقف برای تغییر در پرداخت برخی کلیشه ها هم گامی برداشته و کاراکتر عرب داستان، با اون چیزی که اکثرا در هالیوود نمایش داده می شه، سنخیتی نداره .
فیلمنامه که حاصل همکاری سه نفره ، جز چند مورد اطلاعات کلی ، نکته خاصی به لحاظ ویژگی شخصیتی در مورد بیل ارائه نمی ده و هنگامیکه لازم باشه به ویژگی های کارکترهای فرعی بپردازیم ، بیشتر عنوان شغلی یا شکل ظاهریشون جلوه می کنه اما به دلیل زمینه سازی فیلمهای گذشته و اعتماد مخاطب به لیام نسون به عنوان یه آدم متعهد و کارکشته ، بالطبع مشکلی در قبول اون وجود نداره و کارکترهای فرعی هم در حد پیش بردن داستان پذیرفتنی هستن ؛ با این حال اگه بخوایم کمی سختگیرانه تر نگاه کنیم کاراکتری مثل جِین (جولین مور) که زودتر از بقیه هم وارد جریان می شه ، چیزی که حداقل در حد انتظار از جولین مور باشه به نمایش نمی ذاره .
مشکل اصلی بدون توقف که موجب می شه برای دوباره دیدن خیلی جذاب نباشه ، همون تعلیقیه که ازش صحبت شد چراکه این کشش اصلی ، کارایی خودش رو از دست می ده . حتی علاوه بر ضعف اواخر فیلمنامه در مشخص شدن کارکترهای بدمن و علت کارهاشون ، غیرمنطقی و غیرمحتمل بودن مردن کاراکترها هم بیشتر خودنمایی می کنه .
با تمام اینها ، بدون توقف به ویژه با نمایش حرکتی که روی پوستر خودنمایی می کنه و سکانس فرود هواپیما تا لحظه آخر مخاطب خودش رو حفظ می کنه و در نهایت تجربه لذت بخشی رو رقم می زنه .