Re-Think About Spider-Man
...
...
اگه نگاهی گذرا به آثار موفق ابرقهرمانی این روزها صورت بگیره ، نکته ثابتی که در اکثر این کارها وجود داره ، نلفیق اونها با ژانر کمدیه و فی ما بین این آثار ، گروهی که بدون درآمیزی با ژانر کمدی عملکرد موفقی داشتند ، از محبوبیت مضاعفی برخوردار شدند ، مورد خاص این نوشتار هم از این قاعده مثتثنی نیست و در دسته اول و اخیر این نوع آثار قرار می گیره اما مردعنکبوتی ۱ و ۲ ( به کارگرانی سم ریمی و بازی توبی مگوایر) ، در دسته خودشون ، کارهای پیشرویی بودند و لایق قرارگیری در دسته دوم هستند خصوصا که با درنظر گرفتن نسبت فروش به بودجه همچنان قسمت اول در سال ۲۰۰۲ رتبه اول این سری فیلمه ، این جدیت در بازسازی این کاراکتر با نام مردعنکبوتی شگفت انگیز ادامه پیدا کرد که علی رغم فروش مناسب ، بازخورد چندان خوشایندی نداشت.
...
...
از همین رو مارول با الگو قرار دادن آثار خودش ، غالب لحظات مرد عنکبوتی جدید رو با حرکات و دیالوگ های خنده دار پر کرده که چرا که قطعا هیچ بازسازی بهتر از دو قسمت ابتدایی سم ریمی نخواهد شد و حتی سازندگان مردعنکبوتی جدید شاید بشه گفت با هوشمندی، از تکرار حوادث حتی نحوه نیش خوردن و تبدیل پیتر پارکر (تام هالند) به مرد عنکبوتی صرف نظر کردن و به صرف دیالوگ بین پیتر و دوستش نِد (جیکوب باتالون) مبنی بر نیش خوردن اکتفا می کنند. از طرفی مردعنکبوتی اینجا بیشتر به مردعنکبوتی شگفت انگیز نزدیکه تا مردعنکبوتی اصلی در واقع خود پیترپارکر هم قدرتمنده اما عملکرد واقعیش به واسطه لباس میلیون دلاریشه و یا به عبارت بهتر مردعنکبوتی با این تجهیزات نسخه دیگری از خود مردآهنیه و همین مورد ویژه همونقدر که جذابیت داره ، ناامید کنندس.
...
...
مشکل مرد عنکبوتی بازگشت به خانه در اینجاست که بیشتر از اونکه یه اثر تمام و کمال ابرقهرمانی و مستقل باشه ، یه اثر پیش درآمد یا به نوعی مقدمه سازی برای تکامل پیتر پارکر/مرد عنکبوتی برای سایر فیلمها و حضور در بین انتقامجویانه و ممکنه همونقدر که ارجاعات مختلف به انتقام جویان جلب توجه کنه و یا تماشای مکرر و کوتاه مردآهنی و رابرت داونی جونیور جذابیت دو چندانی به فیلم داده باشه اما همونقدر از استقلال مجموعه ابتدایی فاصله داره ؛ چراکه این مردعنکبوتی در جهت تکامل دنیای ماروله و مدت هاس در این کمپانی دیگه مفهوم فیلم مستقل خیلی معنا نداره .
...
...
متاسفانه سکانس های اکشن به غیر از سکانس نجات در اوبلیسک ، بیشتر جنبه سرگرمی دارن و تکمیل کننده زمان فیلم هستن تا اینکه اکشنی جذاب از ابرقهرمانی حرفه ای باشن خصوصا که هر بار مردآهنی به کمک میاد و در سکانس پایانی هم فاجعه ای در عملیات نجات رخ می ده . بدمن فیلم هم که در ابتدا به عنوان قشر مورد ظلم توسط طبقه بالاتر جامعه شناخته می شه ، در ادامه اهمیتی برای جون کسی قائل نیست و به عنوان کاراکتری بدمن بیشتر شمایل جذابی داره و صرفا با توجه به غافلگیری داستان ، فرصت عرضه اندام نسبی رو پیدا می کنه .
...
...
بازگشت با خانه تاکید زیادی داره که در حال ارائه ی مردعنکبوتی جدیده پس با این اوصاف شاید بررسی و مقایسه بیشتر دو مردعنکبوتی سم ریمی و جان وتس کار بیهوده ای به نظر برسه چراکه این مردعنکبوتی اهداف و دنیای متفاوتی داره . شاید توقع این که اکثر مخاطبها از این مردعنکبوتی راضی باشن زود باشه ، در حال حاظر بخش مهم ماجرا ، آشنایی و پذیرفتن این بازسازیه که با وجود تمام ایراداتش مانند پرداخت اشاره وار زن عمو می (مریسا تومی) ، وجود سکانس های زائد و اکشن های نه چندان راضی کننده در کنار موارد پیش از این اعلام شده ، کاری سرگرم کنندس و کم و بیش در رسیدن به اهداف اولیه خودش موفق بوده و قطعا این اسپایدرمن دوباره بازخواهد گشت!
فیلمی قابل قبول اما نه در حد بهترین های این سبک
...
...
جذب فیلمسازان مستقل و موفق در آثار عموما کوچک و کم بودجه به سمت آثار بلاک باستر با توجه به رشد شدید اینگونه آثار ، روند صعودی قابل توجهی پیدا کرده و پتی جنکینز که سالها بود بعد از اثر اسکاری هیولا و فعالیت های محدود در تلویزیون هیچ اثر سینمایی دیگه نساخته بود ، دوباره به کانون توجه برگشت و کاری رو ارائه داد که برعکس آثار ضعیفی مثل بتمن در مقابل سوپرمن و جوخه انتحار ، کمتر خودش رو جدی گرفته و روایت سرراست و سرگرم کننده ای رو رقم زده و به برخی از نقاط قوتش آگاه بوده و سعی کرده از اونها استفاده لازم رو ببره و در کل عملکرد بهتری نسبت به آثار ذکرشده رقم زده اما این توفیق و کیفیت نسبی موجب شد تا زن شگفت انگیز به یک اثر مطلوب و ستایش برانگیز تبدیل بشه ؛ در صورتیکه با یادآوری جمله جیمز کامرون در مورد بازگشت این فیلم به یک قدم عقب تر، به نظر می یاد در برخی از بخش های فیلم حق با اونه.
...
...
زن شگفت انگیز نه شروع جذاب و امیدوارکننده ای مثل شاهکار افتتاحیه بتمن در مقابل سوپرمن داره و نه حتی مثل همون فیلم پایان آنچنان در خور توجهی داره اما برخی ویژگی هایی در اون وجود داره که ازعدم توفیق اون جلوگیری کرده. قطعا در وهله اول یکی از برگ های برنده به خود گَل گَدوت (دایانا/زن شگفت انگیز) بر می گرده که به لحاظ ظاهری کاملا مناسب این کاراکتره و جذابیت چهره اون باعث شده در طول فیلم تاکید زیادی هم بر لبخندهای اون صورت بگیره ؛ اگرچه به شکلی شاید دور از انتظار در برخی سکانس ها مانند لحظات دراماتیک ، ایفاگری گدوت نسبت به کریس پاین (استیو) یا سایر کاراکترها در سطح پایین تری قرار می گیره و بیشتر باید به همون موقعیت های کمدی و اکشن اکتفا کرد! یکی از بخش های مهم فیلم که موجب ایجاد لحظات کمدی متعددی شده ، تقابل بارها دیده شده فردی جدید (عموما قدیمی) با محیطی تازس (مدرن) که در اینجا علی رغم کلیشه های موجود همچنان توان خنده گرفتن از مخاطب رو داره.
...
...
با این وجود تمام بخش های ابتدایی بیشتر مقدمه ای بر یکی از سکانس های اصلی فیلمه یعنی جایی که واقعیت تاریخی و فانتزی کمیک باهم اذعام می شه و همون قدر که چشمگیره ، توامان احمقانست ، سکانس درگیری زن شگفت انگیز خارج از گودال با نیروهای آلمانی و در ادامه مبارزاتش داخل روستا ، انرژی دوباره ای به فیلم تزریق کرده اما سکانس اکشن پایانی به دلیل ماهیت دو سمت ماجرا برعکس سکانس مذکور کاملا از حداقل واقعیات دور شده و به دلیل ترکیب زیاد با گونه فانتزی ، بیش از یکبار کشش خاصی رو ایجاد نمی کنه و بیشتر جذابیت این سکانس در حاشیه ها و پس زمینه هاش قرار داره.
...
...
گرچه بخشی از رابطه نصفه و نیمه بین دایانا و استیو همچون خود فیلم شامل لحظات کمدی می شه و بخش دیگه هم به صحبت در مورد ارزش های انسانی اما این رابطه معمولی با حرکت استیو داخل هواپیما و کاری که انجام می ده ، تا حد ممکن از کلیشه ها دور می شه و حداقل در لحظه و در ادامه سکانس تصاویر یادگاری ، اثرگذاری قابل توجهی رو ایجاد می کنه.
...
...
در کل طرفداران این زیر-ژانر تجربه قابل قبولی از تماشای زن شگفت انگیزخواهند داشت اما برای افرادی که دنبال تجربه های جدیدی در این گونه آثار هستند ، زن شگفت انگیز چندان مناسب نخواهد بود ؛ مشکل زن شگفت انگیز ، نوسان و سردرگرمی فیلم مابین درامی جنگی و فانتزی و سعی در ادغام اونها و رسیدن به ترکیبی تازس اما چسبندگی به افسانه های یونان باستان و توامان درگیر شدن فیلم و کاراکترهاش در جنگ جهانی اول ، هر دو بخش ماجرا رو کم و بیش زیر سوال می ره و موجب شده هیچ کدوم از دو جنبه ماجرا یا در واقع ترکیب اونها تجربه مورد انتظار رو به وجود نیاره.
یک مبارزه جذاب انسانی
ناجی گری مردان برای زنان چه در قامت پیرنگ اصلی و یا مکمل یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین داستان ها از دیرباز بوده که توامان در داستان های کودکان و حتی آثار جدی سینما بروز پیدا کرده و بالطبع به دلیل همین محبوبیت گاها این موضوع با چاشنی اکشن هم روبه رو شده . حالا در چهارمین قسمت مجموعه شکست ناپذیر که بیش از هر چیزی من رو یاد فیلم بوسه اژدها محصول سال ۲۰۰۱ می اندازه ، مخاطب با همین طرح موضوعی تکراری طرفه اما لزوما بازگویی یک داستان اون هم بدون پیچیدگی و غافلگیری دلیل بر عدم جذابیت و ناامیدکننده بودن اون نیست چراکه در اینجا همین کاراکترهای پیش از این بارها تعریف شده و دیالوگ های ظاهرا معمولی و محدود ، برخلاف انتظار و در عین سادگی ، مخاطب رو درگیر می کنه.
...
...
یوری بویکا از کاراکتری که می تونست صرفا حضوری تیپیکال در حد یک قسمت از اثری معمولی بر پایه هنرهای رزمی داشته باشه مانند اونچه که در قسمت اول رخ داد ، به فراتر از اینها تبدیل شد چراکه شروع و تقابل جذابی برای اون رقم خورد و به عنوان یک فرد قدرتمند با بعضا حرکات چشمگیر معرفی شد و در ادامه از کاراکتر مکمل به کاراکتر اصلی ارتقا پیدا کرد و با تحولی که براش رقم خورد و افت و خیزهایی که در مبارزات داشت ، داستانش به خوبی ادامه پیدا کرد و حالا در این قسمت کم و بیش پخته شد.
...
...
در کنار این موارد ، ویژگی های اصلی سری شکست ناپذیر در نحوه نمایش مبارزات در قسمت های دوم و سوم علیرغم تعویض کارگردان به این قسمت هم منتقل شده و همونقدر که فیلم رو به سری های قبلی خودش وابسته کرده از بخش های پیشین به دلیل نوع طرح داستانی فاصله گرفته و حتی در این قسمت پیشرفت مبارزات جدا از وجهه پیروزی شخصی برای خود بویکا ، یک مفهوم بزرگ تر و ارزشمند تر رو یدک می کشه چراکه این ناجی گری جدا از کمک به آزادی یک نفر، تحولی در مسیر زندگی هر دو طرف و به طور کلی یک سیستم رو پدید می آره.
...
...
برخلاف قسمت های قبلی ، شکست ناپذیر ۴ حتی در خارج از رینگ مبارزه هم همچنان برای مخاطب جذاب و با اهمیته ؛ در این قسمت کاراکتر آلما (تئودورا دوهونیکوا) توام با ویژگی های هیجانی ، ویژگی متفاوتی رو تزریق کرده و نحوه رفتار ، صحبت و چهره اون تمام ملزومات پیش نیاز کاراکترش رو فراهم آورده و سکانس های مابین آلما و بویکا کاملا باورپذیر و مملو از احساسه بدون اینکه کلیشه ای به نظر بیاد و یا وجهی اغراق شده پیدا کنه و به شیوه ای معمول و مورد انتظار به پایان برسه.
...
...
تمام این ویژگی ها باعث شده برای نگارنده ای که قسمت های قبلی رو کم و بیش پسندیده ، این بخش چهارم فراتر از یک اثر اکشن معمول ، به فیلمی قابل قبول با اکشنی بسیار جذاب و درامی ظریف و ملموس تبدیل بشه.